-
خروپف
دوشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1391 13:32
زن و شوهر پیری با هم زندگی می کردند. پیر مرد همیشه از خروپف همسرش شکایت داشت و پیر زن هرگز زیر بار نمی رفت و گله های شوهرش رو به حساب بهانه گیری های او می گذاشت. این بگو مگوها همچنان ادامه داشت. تا اینکه روزی پیر مرد فکری به سرش زد و برای اینکه ثابت کند زنش در خواب خروپف می کند و آسایش او را مختل کرده است ضبط صوتی را...
-
لیلی و انار
یکشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1391 22:43
لیلی زیر درخت انار نشست. درخت انار عاشق شد. گل داد سرخ سرخ. گلها انار شد داغ داغ. هر اناری هزار دانه داشت. دانه ها عاشق بودند. دانه ها توی انار جا نمیشدند. انار کوچک بود. دانه ها ترکیدند. انار ترک برداشت. خون انار روی دست لیلی چکید. لیلی انار ترک خورده را از شاخه چید. مجنون به لیلی اش رسید. خدا گفت: راز رسیدن فقط همین...
-
تارهای مو !
پنجشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1391 23:46
خانوم صبح که از خواب بیدار شد رو سرش فقط سه تار مو مونده بود با خودش گفت: "هییم! مثل اینکه امروز موهامو ببافم بهتره! "و موهاشو بافت و روز خوبی داشت! فردای اون روز که بیدار شد دو تار مو رو سرش مونده بود "هیییم! امروز فرق وسط باز میکنم" این کار رو کرد و روز خیلی خوبی داشت ... پس فردای اون روز تنها یک...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1391 23:30
تولد انسان روشن شدن کبریتی است و مرگش خاموشی آن! بنگر در این فاصله چه کردی؟ گرما بخشیدی...!؟ یا سوزاندی...؟!!
-
فال مجله موفقیت نیمه اول اردیبهشت 91
جمعه 1 اردیبهشتماه سال 1391 16:31
فروردین : اردییبهشت : خرداد : تیر : مرداد : شهریور : مهر : آبان : آذر : دی : بهمن : اسفند : منبع : فالگیر
-
اسم تو
چهارشنبه 30 فروردینماه سال 1391 23:12
تا اسم تو می آید اخمو ترین واژه ها هم لبخند می زنند و خیالم دسته گل به آب می دهد
-
مجازات
دوشنبه 28 فروردینماه سال 1391 23:48
منوچهر پشت پنچره آسایشگاه نشسته و به کارهای که بیماران آسایشگاه روانی در حیاط انجام میداند خیره شده بود که در اتاقش باز شد و منیژه همسرش با دسته گلی وارد شد. منیژه با خنده ای دروغین سلام کرد و با آب و تاب اتفاقاتی که در این یک هفته ای که نیامده بود را تعریف کرد.با امید اندکی که بتواند منوچهر را دوباره به زندگی عادی...
-
داریوش
جمعه 25 فروردینماه سال 1391 20:41
زنه زنگ زد به داریوش. گفت آقای داریوش! من پسرم این قدر دوستتون داره که حتا فلان آهنگ شما رو بهتر ازخودتون میخونه. داریوش گفت: خانم! برو ببین پسرت چی میکشه.... چون من قبل از خوندن اون آهنگ سه بار تزریق کرده بودم
-
ماتریس متقارن ادبی
پنجشنبه 24 فروردینماه سال 1391 22:12
این شعر به صورت عمودی وافقی یک جور خوانده میشود (ماتریس متقارن ادبی) از چهره افروخته گل را مشکن ! افروخته رخ مرو تو دیگر به چمن ! گل را تو دگر مکن خجل ای مه من ! مشکن به چمن ای مه من قدر سخن !
-
تولده تولد !
پنجشنبه 24 فروردینماه سال 1391 00:20
تولد تولد تولدت مبارک
-
برآورده شدن دعا !!
چهارشنبه 23 فروردینماه سال 1391 23:15
معلم به شاگرداش گفت : " بچه ها بیاید بریم برای اومدن بارون دعا کنیم. " بچه ها گفتن : " دعای ما که برآورده نمی شه. " معلم می گه : " چرا، دعاهای شما برآورده میشه . " بچه هام گفتن : " اگه دعای ما برآورده می شد ، شما الان مُرده بودی!!! "
-
رکوردهای ایران در گینس
چهارشنبه 23 فروردینماه سال 1391 23:10
1- بیشترین تولید پسته 2- بیشترین تولید خاویار 3- بیشترین تولید خانواده توت 4- بیشترین تولید زعفران (80% کل تولید جهانی) 5- بیشترین تولید زرشک 6- بیشترین تولیدمیوه آلویی (از قبیل گیلاس و غیره ) 7- بالاترین دمای ثبت شده روی سطح زمین (70.7 درجه سانتیگرد در کویر لوت) 8- بیشترین تلفات انسانی در سرما و کولاک برفی (4000 نفر...
-
دیگ ؟!
یکشنبه 20 فروردینماه سال 1391 17:37
یه همکلاسی دختر داشتیم، طفلک خیلی ساده بود. یه روز باهاش قرار داشتیم واسه آزمایشگاه دیر رسیدیم. گفت چرا دیر کردین؟ دوستم گفت: سلف بودیم! - ساعت 4 عصر؟! سلف که الان تعطیله! - داشتیم دیگا رو می شستیم! - دیگ؟! مگه شما باید بشورین؟! دیدم باور کرده زدم به لودگی: آره! هر ترم قرعه کشی می کنن یه بار تو ترم نوبتت میشه، ما...
-
احمدشاملو
شنبه 19 فروردینماه سال 1391 23:14
«من خویشاوند هر انسانی هستم که خنجری در آستین پنهان نمیکند. نه ابرو درهم میکشد نه لبخندش ترفند تجاوز به حق نان و سایهبان دیگران است. من یک لر ِ بلوچ ِ کردِ فارسم، یک فارسزبان ترک، یک افریقایی اروپایی استرالیایی امریکایی ِ آسیاییام، یک سیاهپوستِ زردپوستِ سرخپوستِ سفیدم که نه تنها با خودم و دیگران کمترین مشکلی...
-
فال مجله موفقیت نیمه دوم فروردین 91
پنجشنبه 17 فروردینماه سال 1391 15:12
فروردین: اردیبهشت: خرداد: تیر: مرداد: شهریور: مهر: آبان: آذر: دی: بهمن: اسفند: منبع : فالگیر
-
آفرینش زن
سهشنبه 15 فروردینماه سال 1391 22:28
هنگامی که خدا زن را آفرید به من گفت: این زن است. وقتی با او روبرو شدی، مراقب باش که ... اما هنوز خدا جمله اش را تمام نکرده بود که شیخ سخن او را قطع کرد و چنین گفت: بله وقتی با زن روبرو شدی مراقب باش که به او نگاه نکنی. سرت را به زیر افکن تا افسون افسانة گیسوانش نگردی و مفتون فتنة چشمانش نشوی که از آنها شیاطین میبارند....
-
کرایه تاکسی
دوشنبه 14 فروردینماه سال 1391 22:20
صبح زود بیدار شدم که برم دانشگاه. چون عجله داشتم بجای 5000 تومنی یه پونصدی از کشوم برداشتمو زدم بیرون. سوار تاکسی که شدم دیدم اووه یکی از دخترای جلو نشسته یه کم که گذشت گفتم بزار کرایه شو حساب کنم نمک گیر شه بلکه یه فرجی شد با صدایی که دو رگه شده بود پونصدی رو دادم به راننده و گفتم: کرایه ی خانم رو هم دادم به راننده و...
-
یونیفرم
دوشنبه 14 فروردینماه سال 1391 22:20
سر گروهبان پادگان آموزشی رو کرد به گروهان تحت امرش و گفت : همه شما به خاطر بی نظمی و سرپیچی از دستور باید تنبیه بشید ، زود نفری ده بار روی زمین شنا برید وشروع کرد به شمردن یک دو سه چهار پنج شش هفت هشت نه ، نه ، نه ، نه ، نه و همینطور به گفتن عدد نه ادامه داد ، بعد از چند دقیقه در حالی که لبخند میزد گفت : میدونم الان...
-
زن و چراغ جادو
دوشنبه 14 فروردینماه سال 1391 22:17
زن در حال قدم زدن در جنگل بود که ناگهان پایش به چیزی برخورد کرد. وقتی که دقیق نگاه کرد چراغ روغنی قدیمی ای را دید که خاک و خاشاک زیادی هم روش نشسته بود. زن با دست به تمیز کردن چراغ مشغول شد و در اثر مالشی که بر چراغ داد طبیعتا یک غول بزرگ پدیدار شد….!!! زن پرسید : حالا می تونم سه آرزو بکنم ؟؟ غول جواب داد : نخیر !...
-
چرخ خیاطی چگونه کار میکند
سهشنبه 8 فروردینماه سال 1391 21:57
شاید برای همه ما این سئوال پیش آمده باشد که: چرخ خیاطی چگونه کار میکند و چگونه چنین دوختهای ریز و ظریف بدون ذره ای خطا در پی هم قرار می گیرند. برای پی بردن به این موضوع عکس زیرو ببینید : جالبه نه؟
-
عجایب هفتگانه
دوشنبه 7 فروردینماه سال 1391 22:37
از یک گروه از دانش اموز خواستد اسامی عجایب هفتگانه را بنویسند... علی رغم اختلاف نظر ها، اکثرا اینها را جزو عجایب هفت گانه نام بردند: اهرام مصر تاج محل دره بزرگ (به نام گراند کانیون در امریکا) کانال پاناما کلیسای پطرس مقدس دیوار بزرگ چین آبشار نیاگارا آموزگار هنگام جمع کردن نوشته های دانش آموزان، متوجه شد که یکی از...
-
باور
شنبه 5 فروردینماه سال 1391 22:52
"من باور دارم که دو انسان از قلبشان به هم متصلند، و مهم نیست که چه کار می کنید، که هستید و کجا زندگی می کنید؛ اگر مقدر شده که دو نفر با هم باشند، هیچ مرز و مانعی بین آنها وجود نخواهد داشت." جولیا رابرتز
-
چه کشکی، چه پشمی
پنجشنبه 3 فروردینماه سال 1391 20:43
چوپانی گله را به صحرا برد به درخت گردوی تنومندی رسید. از آن بالا رفت و به چیدن گردو مشغول شد که ناگهان گردباد سختی در گرفت، خواست فرود آید، ترسید. باد شاخه ای را که چوپان روی آن بود به این طرف و آن طرف می برد. دید نزدیک است که بیفتد و دست و پایش بشکند. در حال مستاصل شد... از دور بقعه امامزاده ای را دید و گفت: ای امام...
-
تو و خدا
چهارشنبه 2 فروردینماه سال 1391 20:44
مردم اغلب بی انصاف ٬بی منطق و خود محورند٬ ولی آنان را ببخش . اگر مهربان باشی مردم تو را به داشتن انگیزه های پنهان متهم می کنند ٬ ولی مهربان باش . اگر موفق باشی دوستان دروغین ودشمنان حقیقی خواهی یافت٬ ولی موفق باش. اگر شریف و درستکار باشی فریبت می دهند ٬ ولی شریف و درستکار باش . آنچه را در طول سالیان سال بنا نهاده ای...
-
مقام از خود ممنون
سهشنبه 1 فروردینماه سال 1391 21:35
مامور کنترل مواد مخدر به یک دامداری در ایالت تگزاس آمریکا می رود و به صاحب سالخورده ی آن می گوید:باید دامداری ات را برای جلوگیری از کشت مواد مخدر بازدید کنم.دامدار با اشاره به بخشی از مرتع،می گوید:باشه،ولی آنجا نرو. مامور فریاد می زند: آقا! من از طرف دولت فدرال اختیار دارم. بعد هم دستش را می برد و از جیب پشتش نشان خود...
-
علی کریمی
سهشنبه 1 فروردینماه سال 1391 21:28
همین چند هفته پیش بود که کریمی در یک حرکت خیرخواهانه پیراهن خودش را به چاقترین پسر ایران اهدا کرد. کاپیتان پرسپولیس که روز گذشته در مراسم سالگرد برادر حمید استیلی شرکت کرده بود در حاشیه این مراسم دفتر دختری را که در کنار مسجد آدامس می فروخت امضاء کرد. این دختر که در حال فروختن آدامس بود، با دیدن علی کریمی دفتر مشق...
-
تغییراتی در وبلاگ!
سهشنبه 1 فروردینماه سال 1391 20:55
با سلام خدمت همه دوستان امیدوارم در سال جدید بتوانید به بهترین آرزوهاتون برسید منم از امروز تصمیم گرفتم که دیگه فقط داستان تو وبلاگ نزنم و مطالب متنوع تری در وبلاگ قرار بدم .... پس از این به بعد و با شروع سال جدید ، این وبلاگ همه نوع مطالبی و قرار میده ! بنابراین دوستان از این به بعد برای دیدن هر مطلبی که دلخواه...
-
سال نو مبارک
یکشنبه 28 اسفندماه سال 1390 21:16
-
قدرت بیان
جمعه 26 اسفندماه سال 1390 19:34
جان دوست صمیمی جک در سر راه مسافرتشان به منهتن پس از سفارش صبحانه در رستوران به جک گفت: یک لحظه منتظر باش می روم یک روزنامه بخرم. پنج دقیقه بعد، جان با دست خالی برگشت. در حالی که غرغر می کرد، با ناراحتی خودش را روی صندلی انداخت. جک از او پرسید: چی شده؟ جان جواب داد: به روزنامه فروشی رو به رو رفتم. یک روزنامه صبح...
-
صبور باش
چهارشنبه 24 اسفندماه سال 1390 23:15
این داستانی حقیقی است که اتفاق افتاده . مردی از خانه بیرون آمد تا نگاهی به وانت نوی خود بیندازد و کیف کند ناگهان با چشمانی حیرت زده پسر سه ساله خود را دید که شاد و شنگول با ضربات یک چکش رنگ براق ماشین را نابود می کند . مرد بطرف پسرش دوید ، او را از ماشین دور کرد و با چکش دست های پسر بچه را برای تنبیه او خرد و خمیر کرد...