اسم تو



تا اسم تو می آید

اخمو ترین واژه ها هم

لبخند می زنند

و خیالم

دسته گل به آب می دهد   


مجازات

منوچهر پشت پنچره آسایشگاه نشسته و به کارهای که بیماران آسایشگاه روانی در حیاط انجام میداند خیره شده بود که در اتاقش باز شد و منیژه همسرش با دسته گلی وارد شد.

منیژه با خنده ای دروغین سلام کرد و با آب و تاب اتفاقاتی که در این یک هفته ای که نیامده بود را تعریف کرد.با امید اندکی که بتواند منوچهر را دوباره به زندگی عادی برگرداند.منوچهر سرش را پائین انداخت انگار نمی خواست کسی خلوتش را بهم بزند یا شاید خجالت می کشید به چشمان  مادر بچه های از دست رفته اش نگاه کند. هیچ کس نمی دانست منوچهر شایان بهترین وکیل تهران چه دردی می کشید.


15 ساله بود که برای ادامه تحصیل از روستا به شهر آمد و در خانه عمویش ماندگار شد از همان لحظه ورودش به تهران زرق و برق این شهر بزرگ چشم منوچهر را گرفت و او را عاشق این شهر کرد و او تصمیم گرفت برای همیشه در آن شهر ماندگار شود ودیگر به روستا بر نگردد.


با موفقیت دوره دبیرستان را پشت سر گذاشت و اولین بار که کنکور داد در رشته مورد علاقه اش، حقوق قبول شد و وارد دانشگاه حقوق تهران شد.


مقطع دانشگاه دوره متفاوتی از زندگانیش بود او که تا چندی قبل در روستا بود و بعد از آن در محیط پسرانه دبیرستان درس خوانده بود برایش عجیب بود که جنسهای مخالف به راحتی باهم حرف می زدنند. ولی خیلی زود خودش هم با محیط دانشگاه همسو شد. در دومین سال تحصیل عاشق دختری به نام منیژه شد و دریک روز برفی زمستان به او پیشنهاد ازدواج داد.منیژه با تحقیق اندکی که خود انجام داد فهمید که منوچهر انسانی والا و دانشجویی موفق هست. در عین حال زیبا و خوشتیپ بود. او با پیشنهاد منوچهر موافقت کرد. تنها مشکل این بود که مادر منیژه نمی خواست دخترش با یک روستا زاده ازدواج کند که آن هم با پا فشاری منیژه حل شد وبعد از دانشگاه که مثل رعد گذشت این ازدواج سر گرفت.


در اوایل،زندگی برای هر دو سخت بود و از لحاظ مالی به شدت درمضیقه بودند. ولی بعد از اینکه منوچهر دوره کاراموزی وکالت خود را تمام کرد و برای خودش دفتری باز کرد و منیژه هم در یک مدرسه ای به عنوان مشاور شروع به کار کرد وضع مالیشان  کمی سر و سامان گرفت.


ادامه مطلب ...

داریوش

زنه زنگ زد به داریوش. گفت آقای داریوش! من پسرم این قدر دوستتون داره که حتا فلان آهنگ شما رو بهتر ازخودتون می‌خونه.
داریوش گفت: خانم! برو ببین پسرت چی می‌کشه....
چون من قبل از خوندن اون آهنگ سه بار تزریق کرده بودم


ماتریس متقارن ادبی

این شعر به صورت عمودی وافقی یک جور خوانده می‌شود (ماتریس متقارن ادبی)
 
 
از چهره  افروخته     گل را    مشکن!
افروخته  رخ مرو   تو دیگر    به چمن!
گل را   تو دگر مکن خجل  ای مه من!
مشکن  به چمن ای مه من  قدر سخن !

تولده تولد !

   تولد تولد تولدت مبارک  



برآورده شدن دعا !!

معلم به شاگرداش گفت : " بچه ها بیاید بریم برای اومدن بارون دعا کنیم. "

بچه ها گفتن : " دعای ما که برآورده نمی شه. "

معلم می گه : " چرا، دعاهای شما برآورده میشه . "

بچه هام گفتن : " اگه دعای ما برآورده می شد ، شما الان مُرده بودی!!! "

رکوردهای ایران در گینس

1- بیشترین تولید پسته

2- بیشترین تولید خاویار

3- بیشترین تولید خانواده توت

4- بیشترین تولید زعفران (80% کل تولید جهانی)

5- بیشترین تولید زرشک

6- بیشترین تولیدمیوه آلویی (از قبیل گیلاس و غیره )

7- بالاترین دمای ثبت شده روی سطح زمین (70.7 درجه سانتیگرد در کویر لوت)

8- بیشترین تلفات انسانی در سرما و کولاک برفی (4000 نفر در کولاک سال 1350 کشته شدند، میزان بارش برف 8 متر در 5 روز)

9- بزرگترین واردکننده گندم

10- بیشترین فرار مغز ها


ادامه مطلب ...