شاید برای همه ما این سئوال پیش آمده باشد که: چرخ خیاطی چگونه کار میکند و چگونه چنین دوختهای ریز و ظریف بدون ذره ای خطا در پی هم قرار می گیرند. برای پی بردن به این موضوع عکس زیرو ببینید :
"من باور دارم که دو انسان از قلبشان به هم متصلند،
و مهم نیست که چه کار می کنید، که هستید و کجا زندگی می کنید؛
اگر مقدر شده که دو نفر با هم باشند، هیچ مرز و مانعی بین آنها وجود نخواهد داشت."
جولیا رابرتز
چوپانی گله را به صحرا برد به درخت گردوی تنومندی رسید.
از آن بالا رفت و به چیدن گردو مشغول شد که ناگهان گردباد سختی در گرفت،
خواست فرود آید، ترسید. باد شاخه ای را که چوپان روی آن بود به این طرف و آن طرف می برد.
دید نزدیک است که بیفتد و دست و پایش بشکند.
در حال مستاصل شد...
از دور بقعه امامزاده ای را دید و گفت:
ای امام زاده گله ام نذر تو، از درخت سالم پایین بیایم.
قدری باد ساکت شد و چوپان به شاخه قوی تری دست زد و جای پایی پیدا کرده و خود را محکم گرفت.
گفت:
ای امام زاده خدا راضی نمی شود که زن و بچه من بیچاره از تنگی و خواری بمیرند و تو همه گله را صاحب شوی.
نصف گله را به تو می دهم و نصفی هم برای خودم....
قدری پایین تر آمد.
وقتی که نزدیک تنه درخت رسید گفت:
ای امام زاده نصف گله را چطور نگهداری می کنی؟
آنهار ا خودم نگهداری می کنم در عوض کشک و پشم نصف گله را به تو می دهم.
وقتی کمی پایین تر آمد گفت:
بالاخره چوپان هم که بی مزد نمی شود کشکش مال تو، پشمش مال من به عنوان دستمزد.
وقتی باقی تنه را سُرخورد و پایش به زمین رسید نگاهی به گنبد امامزاده انداخت و گفت:
مرد حسابی چه کشکی چه پشمی؟
ما از هول خودمان یک غلطی کردیم، غلط زیادی که جریمه ندارد.
کتاب کوچه
احمد شاملو
مردم اغلب بی انصاف ٬بی منطق و خود محورند٬ ولی آنان را ببخش .
اگر مهربان باشی مردم تو را به داشتن انگیزه های پنهان متهم می کنند ٬ ولی مهربان باش .
اگر موفق باشی دوستان دروغین ودشمنان حقیقی خواهی یافت٬ ولی موفق باش.
اگر شریف و درستکار باشی فریبت می دهند ٬ ولی شریف و درستکار باش .
آنچه را در طول سالیان سال بنا نهاده ای شاید یک شبه ویران کنند ٬ولی سازنده باش .
اگر به شادمانی و آرامش دست یابی حسادت می کنند ٬ولی شادمان باش .
نیکی های درونت را فراموش می کنند ٬ولی نیکوکار باش.
بهترین های خود را به دنیا ببخش حتی اگر هیچ گاه کافی نباشد.
و در نهایت می بینی هر آنچه هست همواره میان تو و خداوند است نه میان تو و مردم.
مامور کنترل مواد مخدر به یک دامداری در ایالت تگزاس آمریکا می رود و به صاحب سالخورده ی آن می گوید:باید دامداری ات را برای جلوگیری از کشت مواد مخدر بازدید کنم.دامدار با اشاره به بخشی از مرتع،می گوید:باشه،ولی آنجا نرو.
مامور فریاد می زند: آقا! من از طرف دولت فدرال اختیار دارم. بعد هم دستش را می برد و از جیب پشتش نشان خود را بیرون می کشد و با افتخار نشان دامدار می دهد و اضافه می کند: اینو می بینی؟ این نشان به این معناست که من اجازه دارم هرچه دلم بخواهد بروم و در هر منطقه ای بدون پرسش و پاسخ.حالی ات شد؟ فهمیدی؟
همین چند هفته پیش بود که کریمی در یک حرکت خیرخواهانه پیراهن خودش را به چاقترین پسر ایران اهدا کرد. کاپیتان پرسپولیس که روز گذشته در مراسم سالگرد برادر حمید استیلی شرکت کرده بود در حاشیه این مراسم دفتر دختری را که در کنار مسجد آدامس می فروخت امضاء کرد.