نوستالژیک..

همون قدیما ...

سعی میکردیم کلید لامپ و مهتابی رو به حالت تعادل نگه داریم !
در یخچالو آروم می بستیمش و نگاه می کردیم ببینیم چه موقع چراغ داخلش خاموش میشه!
سعی میکردیم دو قطب هم نام دو آهن ربا رو به هم نزدیک کنیم !
تخته پاک کن کلاسو میشستیم، تخته سیاه رو تمیزش میکردیم فکر میکردم آینه شده، بعد 2 دقیقه معلوم میشد چه گندی زدیم !
بهمون میگفتن قراره بازرس بیاد، ولی ما هیچ وقت ندیدیمش !
مچ دستمون رو گاز میگرفتیم، این میشد ساعتمون !
قبل امتحان از رفیقمون می پرسیدیم چقدر خوندی؟ میگفت هیچی.. دلمون پر از شور و شعف میشه !
با خودکار، نوار های ضبط صوت رو جلو و عقب می بردیم !

عدالت انوشیروان

وقتی کارگزاران انوشیروان ساسانی در حال بنا کردن کاخ کسرا بودند به او اطلاع دادند که برای پیشبرد کار ناچارند برخی از خانه هایی که در نقشه بارگاه ساسانی قرار گرفته اند را نیز به قیمتی مناسب خریداری و سپس ویران کنند تا دیوار کاخ از آنجا بگذرد، اما در این میان پیرزنی هست که در خانه ای گلی و محقر زندگی می کند و علیرغم آنکه حاضر شده ایم منزلش را به صد برابر قیمت واقعی اش از او خریداری کنیم باز راضی نمی شود . چه باید کرد؟ انوشیروان گفت " از من نپرسید که چه باید کرد . خودتان بروید و بنا به رسم عدالت و روح جوانمردی که همهء ما ایرانیان داریم با او رفتار کنید " . کسانی که از ویرانه های کاخ کسرا (ایوان مداین) بر لب دجلهء عراق دیدن کرده اند حتما دیوار اصلی کاخ را هم دیده اند که در نقطه ای خاص به شکل عجیبی کج شده و پس از طی کردن مسیری اندک باز در خطی راست به جلو رفته است . این نقطه از دیوار همان جاییست که خانهء پیرزن تنها بود و بنای کاخ را به احترام حقی که داشت کج ساختند تا خانه اش ویران نشود و تا روزی هم که زنده بود همسایهء دیوار به دیوار پادشاه ماند . از آن زمان هزاران سال گذشته است اما دیوار کج کاخ کسرا باقی مانده است تا نشانهء روح جوانمردی مردم ایران و عدل پادشاهانشان در عهد ساسانی باشد

دیوار کج کاخ کسرا بر جای مانده است تا یادآور آن پیرزن تنها و نماد روح جوانمردی مردم ساسانی و نشانهء عدل و عدالت انوشیروان باشد

سیب سرخ


همه چیز هم که داشته باشم

پیامبر هم که باشم
باز تو را کم خواهم داشت
مانند حوّا
که دستانش سیب را کم داشت
من، تو را کم دارم
روزی
تو را خواهم چید
مثل سیب سرخِ حوّا

پیانو

پسر کوچک مدتی بود که به کلاس پیانو می رفت و یاد گرفته بود چند قطعه را بنوازد. مادرش برای این‌که او را در یادگیری پیانو تشویق کند بلیت یک کنسرت پیانو را تهیه کرد و پسرک را با خود به کنسرت برد.
زمانی که به سالن وارد شدند و روی صندلی خود نشستند مادر یکی از دوستانش را دید و پیش او رفت تا گفت وگویی بکنند. زمانی که آن‌ها گرم صحبت بودند پسرک با کنجکاوی به سمت پشت صحنه رفت. مادر که از گفت‌وگو با دوستش فارغ شده بود به سمت صندلی خودشان برگشت و با تعجب دید که پسرک سرجایش نیست. در همین حین پرده کنار رفت و همه با تعجب پسر کوچکی را دیدند که پشت پیانو نشسته و قطعه کوچکی را می نوازد.
در این زمان استاد پیانو روی سن و به کنار پیانو آمد و به آرامی به پسرک گفت: نترس، ادامه بده. و خودش نیز در کنار او قرار گرفت و در نواختن گوشه‌هایی از قطعه کمک کرد. کودک نیز بدون هیچ ترسی به نواختن قطعه ادامه داد. این صحنه تمامی حاضران را تحت تاثیر قرار داد و شرایط بسیار هیجان انگیزی در سالن به وجود آمد.
حضور در این صحنه درست مثل حضور در عرصه زندگی است وقتی که احساس می کنیم مورد توجه هستیم سعی می کنیم نهایت تلاش خود را به کار گیریم، اما هنگامی که احساس می کنیم دست قدرتمندی از ما حمایت می کند، با اطمینان و اعتماد به نفس بیش‌تری از زیبائی های زندگی استفاده می کنیم.
بار دیگر که در مسیر زندگی دچار دلهره و هراس شدید، خوب گوش فرا دهید حتما صدای او را می شنوید که می گوید: نترس، ادامه بده

بانجی جامپینگ چیست !؟


عملی پرواز ناک ! که شما در آن عقلتان را از دست داده و تصمیم میگیرید با توسل به یک کش !
از ارتفاع خیلی ! به پایین میپرید ، این حرکت در ایران حدود ۳۰-۴۰ هزار تومان آب میخورد !
شما هم برای سنجش و افزایش جسارت و تجربه لذتی وصف نشدنی بانجی جامپینگ را امتحان کنید.
اندر فواید بانجی جامپینگ همان بس که در روایت آمده :
ملتی پیشرفت نکرد مگر به مشورت و بانجی جامپینگ ! خداییش هم بعد از پرش بطورکل مشکلاتتان را فراموش خواهید کرد . دستکم ۷ روزکاری یک لبخند احمقانه ای روی لبانتان نقش می بندد و بطور متوسط ۴-۵ روز آتی را فقط به کارهای خوب مشغول خواهید شد . همچنین اگرچه حین پرش کمی آلودگی صوتی کافدار از خودتان بروز خواهید داد ولی بعد از اینکه پاهایتان روی زمین قرار گرفت بشدت انسانی مودب و فرهیخته و اهل شعر و ادب خواهید شد !
لذا :
اگر صاحبخانه جوابتان کرده
اگر فقط ۴۰ هزار تومن تو حسابتون پول دارید
اگر الکی سادیسم جلوتون نانای میکنه
اگر سندرم IBS و PNS و آی لاو یو PMC دارید
اگر آزو چیز و یا چیزونیسموس دارید
و اگر های دیگر …
توصیه می کنم حتما این ۳۰-۴۰ هزارتومان را بپردازید و از آن بالا بپرید و خانواده ای را از نگرانی برهانید .
روال کار هم به اینصورت است که یکروزی شما دارید از خیابان رد می شوید یکدفعه خر گازتان می گیرد
یا بطور نامحسوسی در طول هفته احساس می کنید گوشهایتان مخملی شده .
در این حالت شما زنگ می زنید به ایستگاه توچال و برای پرش ، جا رزرو می کنید .
سپس آخر هفته تشریف می برید توچال و برگ زرینی در دفتر زندگانیتان رقم می زنید .

در آخر ذکر چند نکته لازم است !

1- همینکه می خواهید از ارتفاع ۴۰ متری بپرید کافیست ، دیگر حماقت را به حد اعلی نرسانید و حتما با خودتان دوربین ببرید . زیرا اولین پرش شما احتمالا آخرین پرشتان هم هست و واقعا حیف است که این حماسه جایی ثبت نگردد .

2- موقعی که دوستتان می خواهد بالای سکوی پرش برود ، حتما بزنید پشتش و بگویید ” پرواز را بخاطر بسپار ، کش پاره شدنیست ! ” برای روحیه اش خوب است . در روایت آمده که در این حال خواندن ترانه ” خودکشی ” محسن چاوشی بصورت جمعی ثواب مضاعف دارد ” وقت تموم کردن کار/ شهامته دل بریدن / خط کشیدن دور همه / به حس پرواز رسیددددددددددددن ”

3- روال اینست که آن بالا شما را معرفی می کنند . فلانی ، ورزشکار در رشته ی فلان . اگر خودتان را “خداداد عزیزی” معرفی کنید برای روحیه جمع خوب است .


4- اگر نمی خواهید حین بالا و پایین رفتن های بعد از پرش ، یک دستتان به بند تنبانتان باشد ، قبل از پرش هرچه بند و بست در وجودتان هست سفت کنید . یکی از دوستان ما بیشتر از اینکه به فکر جانش باشد به فکر ناموسش بود . خداییش هم بدجوری ناموسش به خطر افتاده بود ! خوب شد دوربین نبرده بودیم !

5- اگر قصد شاباش دادن به حضار را ندارید حتما جیبهایتان را پیش از پرش خالی نمایید . ما خودمان ۵۰۰ تومانمان را در این راه شاباش دادیم که انشاالله طرف ۳ برابرش را پول دوا-درمان کند !


6- اگر قصد دارید دخترتان را شوهر بدهید ، بجای تحقیقات محلی توصیه می کنم آقا داماد را یکبار بانجی جامپینگ بفرمایید . طبق مشاهدات بنده آن ۲۰-۳۰ ثانیه کذایی بعد از پرش افراد بشکل باورنکردنی “خود واقعی” شان هستند . یکی بود که از پای کوه تا آن بالا مدام بحثهای فرهنگی-ادبی می کرد و بدجوری نگاه یک به دویی به ما بی ادبیات ها داشت ولی وقتی پرید چشمتان روز بد نبیند ، چه مادرها که گوش فرزندانشان را نگرفتند . البته شاید هم بنده ی خدا حس می کرد که مرگ مغزی خواهد شد زیرا بشکل نامعمولی شروع به وصیت کرد !

7- برای پریدن دو انتخاب دارید . یعنی از شما می پرسند که خودتان می پرید یا هل تان بدهیم ؟ ما خودمان اول گفتیم می پریم ولی بعد هرچه دو دو تا چهارتا کردیم دیدیم نمی توانیم . به آقاهه گفتیم بیا هولمان بده . آقاهه مثکه از چشمانمان خواند که قصد داریم موقع پریدن بغلش کنیم و بپریم لذا اول خودش را بست بعد بلانسبت مثل بز هلمان داد پایین ( ما را مث بز هل نداد پایین ها ،‌خودش مثل بز ما را هل داد پایین !!! ) اغلب پرنده ها بلافاصله بعد از اینکه هل داده می شوند ، مثل اینکه قصد تشکیل خانواده پیدا می کنند ، زیرا بشکل غیرمتعارفی از اعضای مونث خانواده شخص هل دهنده خواستگاری می کنند اما ما مودب بودیم . فقط ذکر می گفتیم و امن یجیب می خواندیم .


کلا ۳۰ ثانیه هم نشد و اگر بخواهیم ادامه بدهیم تا صبح ادامه دارد اما دیگر ادامه نمی دهیم …