بخشی از کتاب بابا لنگ دراز اثر جین وبستر

از نامه های بابا لنگ دراز به جودی ابوت

جودی! کاملا با تو موافق هستم که عده ای از مردم هرگز زندگی نمی کنند و زندگی را یک مسابقه دو می دانند و می خواهند هرچه زودتر به هدفی که درافق دوردست است دست یابند و متوجه نمی شوند که آن قدرخسته شده اند که شاید نتوانند به مقصد برسند و اگرهم برسند ناگهان خود را در پایان خط می بینند. درحالی که نه به مسیر توجه داشته اند و نه لذتی از آن برده اند. دیر یا زود آدم پیر و خسته می شود درحالی که از اطراف خود غافل بوده است. آن وقت دیگر رسیدن به آرزوها و اهداف هم برایش بی تفاوت می شود و فقط او می ماند و یک خستگی بی لذت و فرصت وزمانی که ازدست رفته و به دست نخواهد آمد. ... جودی عزیزم! درست است، ما به اندازه خاطرات خوشی که از دیگران داریم آنها را دوست داریم و به آنها وابسته می شویم. هرچه خاطرات خوشمان از شخصی بیشتر باشد علاقه و وابستگی ما بیشتر می شود. پس هرکسی را بیشتر دوست داریم و می خواهیم که بیشتر دوستمان بدارد باید برایش خاطرات خوش زیادی بسازیم تا بتوانیم دردلش ثبت شویم.

دوستدارتو : بابالنگ دراز

نظرات 4 + ارسال نظر
دنیز جمعه 5 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:24 ب.ظ http://sky.blogsky.com

قشنگ بود ...سلام

مهسا شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:03 ب.ظ http://deleasemooni.blogsky.com

انتخابت عالی بود
خیلی قشنگ بود....
مرسی

نینا یکشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:31 ب.ظ http://namakdo1362.blogfa.com

متن زیباوقشنگیه مثل کارتونش...

محمد امین سه‌شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:21 ق.ظ http://amin66.blogsky.com

مرسی عالی بود.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد