نگاه خیام به ارزش شادی

روزی کسی به خیام خردمند ، که دوران کهنسالی را پشت سر می گذاشت گفت : شما به یاد دارید دقیقا پدر بزرگ من ، چه زمانی درگذشت ؟!
خیام پرسید : این پرسش برای چیست ؟
آن جوان گفت : من تاریخ درگذشت همه خویشانم را بدست آورده ام و می خواهم روز وفات آنها بروم گورستان و برایشان دعا کنم و خیرات دهم و...

خیام خندید و گفت : آدم بدبختی هستی ! خداوند تو را فرستاده تا شادی بیافرینی و دست زندگان و مستمندان را بگیری تا نمیرند تو به دنبال مردگانت هستی ؟!... بعد پشتش را به او کرد و گفت مرا با مرده پرستان کاری نیست و از او دور شد .    

نظرات 1 + ارسال نظر
محمد امین یکشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:12 ب.ظ http://amin66.blogsky.com

سلام
اقا ترو خدا منو لینک کن.
جان مادرت منو لینک کن
جان هر کی دوست داری منو لینک کن
ازت خواهش میکنم
رومو زمین ننداز
اگه لینکم نکنی خود کشی میکنم.
قسمد میدم به همه روح های سر گردان ،لینکم نکنی میان سراغت.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد